پاسخ دكتر آرش
به خوانندههاي خوب قيل و قال علم:
پيش از همه از خانم دكتر فرزان براي شناساندن كتاب فيزيكِ يك: درسنامهي مكانيك و نيز از خوانندههاي اين صفحه كه نظر دادهاند سپاسگزارم. چه دلنشين است ديدن اين كه زبان به گويش برآيد و انديشيدن را بازگو باشد.
آقاي امين رضايي به نكات بهجايي دربارهي اين كتاب اشاره كردهاند. از نظرهاي ايشان و وقتي را كه براي ارزيابي كتاب كرده اند خوشحالم و از ايشان تشكر ميكنم. بيشتر نكات ايشان به جا و پذيرفتني اند. پس از چند بار خواندن، نوشتهي ايشان مرا برآن داشت كه توضيح زير را آماده كنم.
1. توصيف شهودي: ايشان راست ميگويند. نگاه اين كتاب به رويكرد رياضي و پافشاري در حل مسئله است. ميكوشد به خواننده بياموزد كه چگونه ميتوان مفهوم كلي را براي حالتهاي خاص به كار برد. اين نگاهي است كه من برگزيدهام. دليلش تجربهي دراز من است. دانشجو معمولا قانون را ميداند، اگر رابطهاي يا فرمولي هست، آن را ميتواند به خاطر بسپارد. اما هنگامي كه با مسئلهاي روبرو ميشود كه حلش را پيشتر نديده است، دچار آشفتگي ميشود، نميداند از كجا آغاز كند و دانستهاش را در مسئلهاي كه پيش رو دارد چگونه به كار ببرد. بيشتر وقتها ديده ميشود كه دانشجو دريافت كيفي از مسئله دارد، اما نميتواند آن را كمي كند. فراموش نكنيم كه فيزيك با كميتها سروكار دارد. يعني پيشبينيهاي آن بايد به مقدارهاي كمي بينجامد تا بتوان درستي آن را در تجربه آزمود. من به اين كاستي آگاه بودم و كوشيدم راهي براي آن بيابم. افزون بر اين، توجه كنيد كه اين كتاب برآمده از درسنامههاي من براي كلاس درس فيزيك پايه براي دانشجوهاي فيزيك است. در نتيجه، امضاء و منش مرا هم به همراه دارد. اگر پافشاري و تشويق برخي همكارهاي من نبود، شايد هرگز به صورت كتاب انتشار نمييافت. بنابراين، وقتي خودم آن را تدريس ميكنم، نخست با يك توصيف كيفي (شايد بهتر است واژهي "شهودي" را به كار ببرم) از موضوع يا مسئله آغاز ميكنم تا زمينهاي براي آنچه در پيش است به وجود بياورم و سپس به بررسي يا حل رسمي مسئله ميپردازم. به گمانم هر معلمي هم همين كار را ميكند، در غير اين صورت، معلمي مفهوم نخواهد داشت. حل مسئله البته رياضي است. رياضي زيباست و زبان فيزيك است. اين گزاره را شما بارها از زبان معلمهاي فيزيك شنيدهايد. اگر آن را ميپذيريم، چرا نبايد الفباي زبان را آموزش داد. دانشجويي كه فيزيك را پيشهي آيندهاش برميگزيند، ناگزير است با زبان آن سخن بگويد. نميتوان انتظار داشت كه شخصي اديب باشد، اما واژگان زبانش را نداند يا بر آنها چيره نباشد. اگر ميخواهيم فيزيكپيشه بپرورانيم، ابزارش را از آغاز بايد فراهم كنيم. راستش، ترس بيجايي از "رياضيوار " بودن در بين دانشجوها و نيز همكارهاي من وجود دارد. اين ترس دامي است كه در آن ميافتيم و گاهي هم از آن براي كمكاري خود بهرهي نابهجا ميبريم. من همواره كوشيدهام اين تابو را بشكانم. توصيف شهودي خيلي خوب است. همهي فيزيك سرانجام به درك شهودي ميانجامد. بايد بتوانيم پيچيدهترين نظريه يا مسئله را به زبان آدميزاد به يك فرد معمولي توضيح بدهيم. هرگاه از عهدهي آن برآمديم ميتوانيم بگوييم موفق هستيم. اما درك شهمودي را نميتوان در كلاس آموزش داد. همانگونه كه دكتر فرزان در جايي نوشته اند، درك شهودي از فيزيك تدريجي است، لايه به لايه است و با تجربه، حل مسئله و يافتن وضعيتهاي همانند بهدست ميآيد. روشن است كه دانشجوي سال اول بايد اين راه را بپيمايد تا استخواندار شود. من در درسهايم دانشجو را تشويق ميكنم، يا حتي بهتر بگويم، از آنها ميخواهم گونههاي مشابه با تغييرات اندك (گاهي بيشتر) را بيابند، و براي آنها توصيف كيفي بيابند. در نتيجه، براي من طبيعي است كه چيزي را براي تجسم و نگارهپردازي دانشجو باقي بگذارم. قرار دادن توصيف دقيق رياضي مسئله در كنار توصيف شهودي بسيار خوب و آرماني است. اين كار بر حجم كتاب ميافزايد، خواندن آن را دشوار ميكند و نوشته را از "كتاب درسي" بودن خارج ميكند. چيزي هم براي معلم و نگاره سازي باقي نميگذارد. يك پرسش همواره براي من دغدغه آفريده است و هنوز نميدانم چگونه با آن كنار بيايم: يك كتاب خوب درسي چه مقدار جزييات بايد داشته باشد؟ آيا بايد "همه چيز" در آن گنجانده شود؟ يا بايد به اندازهاي به موضوعي بپردازد كه دانشجو با دستمايه كردن آن راهش را بيابد؟ خط پايان در كجا كشيده ميشود؟ من هنوز پاسخي راضي كننده به اين پرسش نيافتهام. (دوستي يك بار گفت وقتي كتابي همهي جزييات را دربردارد، گونهاي توهين به استاد است، چون چيزي براي او باقي نميگذارد.) شايد اگر روزي مجال بيابم، كتابي توصيفي از پديدههاي فيزيك مينويسم كه در آن رياضي وجود نداشته باشد. اما ديگر آن كتاب به درد كلاس درس رسمي فيزيك نخواهد خورد. اين البته بدان معني نيست كه به درد نخور است. نتيجهگيري كنم: نكتهي نخست آقاي رضايي را ميپذيرم، دانشجو بايد توصيف شهودي از موضوع يا مسئله بيابد. من كوشيدم آن را در آزمونهاي كوتاه و مسئلهها بگنجانم.
2. تخمين: حق با آقاي رضايي است. كتاب از مسئلههاي عددي دوري ميكند. شايد اين نوعي كاستي آن است. در هنگام نوشتن نخستين ويرايش آن، من هدف خاصي را دنبال ميكردم كه به طور سرپوشيده در پيشگفتار كتاب به آن اشاره شده است. در آن هنگام ميخواستم درسنامهاي بنويسم كه رويكرد تحليلي آن برجسته باشد. شايد اگر امروز اين كار را بكنم، نگاه ديگري داشته باشم.
همچنين توجه كنيد كه يكي از روشهاي هوشمندانه در حل مسئلههاي عددي اين است كه نخست آن را با نمادها حل كنيم و در آخر مقدارهاي عددي را جايگزين كنيم تا از بروز اشتباه در محاسبه دوري شود. احساس من اين است كه مسئلههاي دبيرستاني اساسا عددي اند و دانشجوي تازه وارد به اندازهي زيادي از اين نوع مسئلهها ديده است. اگر ميبينيد كه كتاب هاليدي، رزنيك پر از مسئلههاي عددي است، دليلش آن است كه براي دانشجوي آمريكايي نوشته شده است. اين دانشجوها در دبيرستان چيز زيادي از فيزيك و رياضي نميآموزند. دبيرستانهاي ايتاليا به چند نوع تقسيم شده اند. آنهايي كه ميخواهند پس از دبيرستان در شاخههاي علمي ادامه بدهند، به دبيرستانهاي با گرايش علمي ميروند. در اين دبيرستانها كتاب هاليدي، رزنيك يا مشابه آن تدريس ميشود. به هر حال من نميخواستم هاليدي، رزنيك فارسي بنويسم.
3. مسئلههاي كامپيوتري: اين پيشنهاد آقاي رضايي بسيار بهجاست و من از آن آگاهم. در واقع، اين گونه مسئلهها در ويرايشهاي پيش از چاپ وجود داشتند. در بازخواني آخر كتاب درست پيش از به چاپ رسيدن، من آنها را حذف كردم. مسئلههاي كامپيوتري آن با Mathematica نوشته شده بودند. دليلش اين بود كه لازم بود به دانشجو اندكي برنامه نويسي در نرمافزار Mathematicaآموزش داده شود. اين كار بار دانشجوي ترم اولي را سنگين ميكرد. مسئلههاي زيادي را من پويانمايي كردهام و در كلاسهايم آنها را به نمايش ميگذارم تا دانشجو به چشم ببيند كه چه روي ميدهد. چون آقاي رضايي به حركت نوساني اشاره كرده اند، بايد بگويم كه همهي متن فصل، نمودارها و رفتارهاي مسئلهها پويانمايي شده اند. در مورد حركت پرتابي در نبود و در حضور نيروي پسار و مقايسهي آنها هم همين طور است. حتي در حل بسياري از مسئلههاي انتهاي فصلها هم اين كار شده است و در كلاس درسيام نشانشان ميدهم. من به خوبي بر اهميت آن آگاهم. اين پويانماييها را در شكل عموميتر و كاملتر در درسنامههاي مكانيك تحليليام به همراه برنامههاي آنها گنجاندهام. اين درسنامهها 15 فصل اند و آنهايي كه علاقه داشته باشند ميتوانند نسخهاي را از دانشگاه شهيد بهشتي يا از دانشگاه تفرش دريافت كنند. در زمان چاپ كتاب، بسياري از اين مسئلههاي كامپيوتري در نسخههاي 4 و 5 نرمافزار Mathematica نوشته شده بودند. اين نسخهها كهنه شده اند و نسخههاي جديد آن از 6 به بعد، امكانهاي زياد و نو را دربردارند. مجال بازنويسي آنها در نسخههاي جديد هم فراهم نبود.
4. پرسشهاي متن: درست است، ميشد برخي مسئلهها و كوييزها را به صورت پرسش متن و روشنتر بيان كرد. اين روشي است كه اين روزها در كتابهاي مانند هاليدي- رزنيك انجام ميگيرد. همانگونه كه گفتم، من نميخواستم هاليدي، رزنيك ديگري بنويسم. با اين حال، سودمندي آنها را ميپذيرم و كوشيدم در مسئلهها و كوييزها بگنجانم. اگر بخواهيد جدي اين كتاب را بخوانيد و مسئلهها را حل كنيد و به آزمونهاي كوتاه آن پاسخ بدهيد، خواهيد ديد كه از اين نكته بي بهره نيست.
5. سايت كامپيوتري پشتيبان: اين آرزوي من است كه بتوانم سايتي براي اين كتاب و كارهاي ديگرم بسازم و مهمتر از آن، interactive باشد. اين روزها براي هر كتاب درسي در آمريكا اين كار را كردهاند و دانشجو بايد در آن ثبتنام كند، هزينهاش را هم بپردازد و بخشي از وظيفهي كلاسي اش است. متاسفانه دانش من براي راهاندازي يك پايگاه كامپيوتري و مهمتر از آن سرِپا نگهداشتن آن، بسنده نيست. هزينهي اين كارها را معمولا ناشر ميپذيرد و اوست كه آن را سرِپا نگه ميدارد. نكته اين است كه من نميتوانم از ناشرم بخواهم اين كار را بكند، چون هنوز نميدانم آيا كتاب با استقبال همكارهاي من روبرو ميشود يا نه. راستش را بخواهيد دليلي بر خوشبيني خود نميبينم. چون اين كتاب، از سطح بالاتري برخوردار است، سختتر است و تدريس كردن آن نياز دارد كه مدرس آن را با دقت بخواند. به اندرونهي آن بينديشد و به نكات زيادي كه در آن گنجانده شده است توجه كند. خب اين وقت لازم دارد و انرژي ميبرد. مدرس همكار من چه انگيزهاي براي اين كار بياجر و مزد دارد؟ وقتي ميتوان كلاس را با دانستههاي قبلي برگزار كرد، چرا بايد به دنبال دردسر رفت؟ همه ميدانند كه مردم ما كتاب نميخرند. فروش كتاب اندك است، توليد و چاپ آن هزينهي زيادي دارد و سود مالياش براي ناشر اندك است. پس، ناشر با چه انگيزهاي براي هر كتابي كه درميآورد، هزينهي اضافي براي راهاندازي سايت كامپيوتري بايد صرف كند؟ ميدانيد كه دانشجوها پيش از خريدن كتاب درسي به سراغ حلالمسئلهي آن كتاب ميروند. اين بد است.
براي اين كه كار آنهايي را كه ميخواهند اين كتاب را براي درسشان برگزينند، من گفتهام كه حل مسئلهها را در اختيارشان ميگذارم تا دستكم بخشي از زمان برباد رفتهشان را جبران كنم!
اگر ميبينيد كه كتاب هاليدي، رزنيك و كتابهاي مشابه كه در آمريكا چاپ ميشوند، سايت كامپيوتري دارند، اين است كه تيراژ آنها بساير بالاست، از مرتبهي چند ده هزار است. براي ناشر صرف ميكند كه اين كار را بكند. ما در ايرانيم و ناشرهاي ما براي باقي ماندن در بازار دست و پا ميزنند، دانشجو تا جايي كه بتواند از خريد كتاب دوري ميكند و هنوز تيراژ كتابهاي ما بسيار كم است.
گفتار پاياني: كتاب فيزيكِ يك كتاب ديگري است، با كاستيها و خوبيهاي خودش. كتاب كاملي نيست و جاي بهينه كردن دارد. بر آن نيست كه با كتابهاي ديگر رقابت كند. اين تصور بيجاست، چون خوانندهاش را از قماش ديگري برگزيده است. براي آنهايي نوشته شدهاست كه آموختن را دوست ميدارند و به دانايي عشق ميورزند. در آموختن و پيبردن به رازهاي نهان يا نگفته شكوفا ميشوند و به زيبايي ميرسند. اين ميدان رقابت نيست، گسترهي آگاهي است و چه بيپايان. كيست كه بگويد به همهي گوشههاي پنهان اين گستره سرك كشيده است؟ پس، كاستيهاي اين كتاب هم ميتواند چالشي براي دريافتن باشد.
فيروز آرش
15 شهريور 1392
بؤلوم :
یازار : Yasaman Farzan