زبان ترويج علم
در نوشته ي قبلي ام در مورد اهميت ترويج علم نوشتم و تاكيد كردم كه ترويج علم بايد به زبان مانوس مردم انجام بگيرد تا با استقبال مردم رو به رو شود. اينجا مي خواهم در اين باره بيشتر صحبت كنم.
توجه داشته باشيم كه كار پژوهش علمي كوشش بشريت در سطح جهاني است. ما اكنون افتخار مي كنيم كه دانشمنداني نظير صوفي (منجم قرن ۲ هجري اهل شهر ري كه براي اولين بار صورت فلكي آندرومدا و نيز ابرهاي ماژلاني (در سفرش به يمن) را ثبت نمود) يا ابن سينا و ابوريحان داشتيم. بسيار خوب! ميراث آنها بخشي از هويت ما را مي سازند. وقتي خود من درس مي دهم اگر ربطي به يكي از آنها داشته باشد حرف را مي پيچانم تا از آنها هم اسمي ببرم . اما چه قدر خود آنها در هنگام پژوهش دغدغه ي هويتي داشته اند؟! هيچ! وقتي داشتند به طور مثال ستارگان را رصد مي كردند تنها به ستاره ها مي انديشيدند. صوفي صورت فلكي آندرومدا را ثبت نكرد كه آيندگان بگويند يك ايراني يا يك مسلمان يا يك رازي (فردي از ملك ري) اولين كسي بود كه آن را ثبت كرد. حداقل من چنين گمان نمي كنم. صوفي آن را مطالعه و ثبت كرد تا به اين ميراث بزرگ بشري يعني علم چيزي اضافه كند. تنها براي دل خودش هم نبود. اگر بود فقط ستاره ها را تماشا مي كرد و لذت مي برد و رنج ثبت آن را (با امكانات آن موقع و دود چراغ و قلم و دوات و پوست به جاي كاغذ و....) بر خود هموار نمي كرد.
از كجا مي دانم صوفي چه انگيزه اي داشت؟! صوفي را به شخصه نمي شناسم اما كساني را كه در پيشبرد دانش نقش داشته اند به نيكي مي شناسم و ذهنيتشان را مي دانم. مكاتبه هاي ابن سينا و ابوريحان را خوانده ام. وقتي بحث علمي در ميان بود كاري به اين نداشتندكه نويسنده ي بهمان كتاب يوناني است يا هندي يا از گوشه اي از زمين كه امروزه خاورميانه يا آسياي ميانه اش مي نامند. در هر صورت با اشتياق آن را مي خواندند و در مورد آن بحث مي كردند.
ابن سينا و ابوريحان در زمان خود در علم سرآمد بودند اما خود را از مباحثه بي نياز نمي ديدند. همچنين از خواندن آثار ديگران بي نياز نمي ديدند. از اين جهت دنياي علم زياد تغيير نكرده. اين نياز هنوز هم هست. كشوري پيشرفته مانند ژاپن با هزينه هنگفت موسسه اي مانند اين موسسه را راه اندازي مي كند تا ارتباط پژوهشگران ژاپني با پژوهشگران ديگر نقاط دنيا تسهيل شود.
اين ارتباط كه لازمه ي پيشرفت علمي و زاده شدن ايده هاي نوين ناب است نياز به زبان مشترك دارد. كسي كه به طور حرفه اي كار پژوهشي مي كند بايد كاملا به اين زبان مشترك مسلط باشد.
از آن سو گفتم ترويج علم بايد به زبان مانوس مردم كوچه بازار باشد و از اين سو مي گويم پژوهشگران از زبان هاي مختلف و ازشهرها و كشورهاي مختلف بايد بتوانند به زبان مشتركي با يكديگر سخن بگويند. مي دانيم كه ايران خودمان كشوري است كه در آن به زبان هاي مختلف صحبت مي شود. اگر ترويج علم با زبان هاي محلي نيز صورت بگيرد بسيار مفيد خواهد بود اما نبايد مسئله ي زبان و اصرار بر ترويج علم به زبان مادري مانع از آن شود پژوهشگران شهرهاي مختلف ايران با يكديگر ارتباط برقرار كنند. اگر چنين شود ضربه ي مهلكي بر قامت نحيف فرهنگ نوپاي پژوهش در ايران وارد خواهد آمد.
ببينيد! ميليون ها نفر در دنيا به گويش هاي مختلف زبان فارسي و ميليون ها نفر هم به گويش هاي مختلف زبان تركي صحبت مي كنند. تجسم كنيد! خيلي تعداد زيادي است. حالا چند نفر از بين اينها هستند كه كلمه ي تخصصي اي مثل D-BRANE را استفاده مي كنند؟ سرجمع ۱۰۰۰ نفر هم نمي شه. آيا استفاده از اين كلمه ممكن است به زبان فارسي و يا تركي آسيبي برساند؟! گمان نمي كنم.
حالا فرض كنيم همين هزار نفر كه در اقليت مطلق هستند اصرار كنند كه كلمات نامانوسي براي اين گونه كلمات تخصصي ابداع كنند. اين كلمه ي نامانوس براي ارتباط برقرار كردن با بقيه ي جامعه ي دورو برشان به دردشان نمي خورد. به درد ارتباط برقرار كردن با همكاران از بقيه جاهاي دنيا هم نمي خورد. حتي باعث مي شود كه نتوانند به راحتي با ديگران ارتباط برقرار كنند . اين اصرار بي مورد به ايزوله شدن بيشترشان مي انجامد كه براي پيشرفت علمي مضر هست.
اتفاقا من شديدا طرفدار پاسداشت زبان پارسي و همچنين زبان تركي هستم. معتقدم كه نبايد بگذاريم كلمات خارجي آن قدر وارد محاوره ي روزمره مان شوند كه آن را از هويت خود تهي سازند. اما اين حساسيت نسبت به كلمات روزمره كه دست كم چند صدهزار نفر آن را به كار مي برند بايد نشان داده شود نه كلماتي كه سرجمع هزار نفر هم آن را استفاده نمي كنند. به طور مشخص من معتقدم جايگزين مناسبي براي كلمه ي "جنتلمن" بايد ساخته شود. نكته ي ديگر آن است كه ساختار ودستور زبان بايد درست رعايت شود. مثلا وقتي به تركي صحبت مي كنيم بايد دقت كنيم تا نگوييم " بوردا چوخلي نكاتِ علمي وار". بهتر است بگوييم: "بوردا چوخلي علمي نكته لر وار."
بؤلوم :
یازار : Yasaman Farzan